بهاربهار، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

حس مادرانه

حس قشنگ مادری

اولین باری که بهارم چهاردست و پا رفت.......

امشب چند قدم از سینه خیزت رو چهار دست و پا رفتی و منو بابایی کلی ذوق کردیم. خیلی آروم و کوچولو.... یه مدت بود که سینه خیز میرفتی و بعضی وقتها چهاردست و پا وایمیستادی و درجا هی خودتو تکون میدادی اما نمیتونستی چهاردست و پا بری اما خداروشکر امشب تلاشهات به نتیجه رسید.... خدارو شکر میکنم که روز به روز بزرگتر میشی و فقط خدا میدونه ما چقدر دوست داریمو از وجودت لذت میبریم.... بووووس
4 مهر 1394

بهار شیطون من

دختر عزیزم این روزها شما بزرگتر و شیطون تر شدی... کنجکاوتر هم شدی طوری که هرچی میبینی میخوای بدم بهت تا باهاش بازی کنی و بخوریش....... دخترکم دبگه ماشالله یه جا بند نمیشی و تا من میرم آشپزخونه تو هم دنبالممیای و یه دفعه میبینم دمپایی آسپزونه ک شما خیلی دوسس داری رو گرفتی دست ومیخوای بذاری دهنت.
25 شهريور 1394

دختر گلم دندون درآورده.... خدایا شکزت.... هوراااا

امروز وقتی شیر میخوردی احساس سوزش کردم و بلافاصله شک کردم ک دخترم حتما مروارید درآورده. دستمو کشیدم لثه هات دیدم بله... دخترگلم دندون درآورده خیلی خوشحالم. سریع زنگ زدم بابایی و اونم کلی ذوق کرد بعدهم زنگ زدم ب مامان مهناز  و همه خوشحال شدیم.... مبارکت باشه عزیزکم. ایشالله همیشه سلامت باشی.... گل قشنگ مادری
14 شهريور 1394

عشق دختر و پدری

خب عزیزکم یه کم از تو و پدرت بنویسم.  پدرت که هرچی بگم چقدر تورو دوست دارم کم گفتم. عاشقته. همه فکر و ذکرش تویی. همه چیزای خوب برات میگیره. انقدر باتو بازی کرده که تو هم خیلی دوسش داری و وقتی بابایی رو میبینی خوشحال میشی و میخندی و خودتو از بغل من پرت میکنی بغل  بابایی و از بغل بابایی اون لحظه اصلا بغل من نمیای و روتو برمیگردونی.... وقتی بغل بابایی هستی همش منو نگاه میکنی و میخندی.  توکه دختر خوش خنده و همیشه خنده رویی.  بابایی در طول روز چندبار زنگ میزنه خونه و حال تورو میپرسه و بیشتر موقع ها میاد خونه ظهرها تا تورو ببینه و باهات بازی کنه. خلاصه هم تو بابایی رو خیلی دوست داری و هم بابایی تورو خیلیدوست داره.  یه کم ک...
11 شهريور 1394

سینه خیز رفتن کوچولوی من

بهار قشنگم مامانی سلام عشقم.....  از وقتی  واکسن 6ماهگیت رو زدم. بعد چندروز که حالت بهتر شد شروع کردی یواش یواش سینه خیز رفتن و ما خیلی خوشمون میومد که پیشرفت کردی و برامون جالب بود.  بعد دوسه روز دیگه کامل سینه خیز میری طوری که کل خونه رو میگردی.  ماشالله خیلی شیطون شدی و یه جا بند نیستی.  بیشتر موقع ها خودت بازی میکنی و وسایل خونه رو میبری دهنت میخوری. مثل کنتور. تلفن موبایل منو بابا. به اینا خیلی زیاد علاقه داری و ب اسباب بازی های خودت ترجیح میدی.  وقتی سفره رو شبها باز میکنم که با بابایی شام بخوریم تو تا سفره رو میبینی سریع سینه خیز میای و سفره رو میکشی و میذاری دهنت و اگه بلندت کنم و ببرمت اونطرف گریه میکنی...
11 شهريور 1394

ماجرای واکسن شش ماهگی و سوراخ کردن گوش دختر عزیزمن

دختر قشنگم دیروز که رفتم واکسنت رو زدم قرار شد ازین ب بعد هم مولتی ویتامین بهت بدم هم آهن و بخاطر واکسنت هم استامینوفن بدم. وقتی واکسنتو زدم رفتم گوشات رو هم سوراخ کردم که البته الان خیلی ناراحتم که چرا اذیتت کردم. وقتی گوشت رو سوراخ کرد خیلی گریه کردی و من خیلییییییی اعصابم خورد شد که تو یه روز دوتا کاری ک باعث اذیت شدنت میشه رو انجام دادم. اون روز حالت زیاد خوب نبود و یه کم تب داشتی و پات درد میکرد و اون پات رو ک واکسن زدن رو زیاد تکون نمیدادی و من خیلی ناراحتت بودم. بیقراری خیلی میکردی دیروز همش نق زدی و گریه کردی. دیشب همش بالا سرت بودم و پاشویت میکردم و بهت یواش یواش شیر میدادم که تبت بالاتر نره و بیاد پایین. خداروشکر صبح تبت پایین تر ا...
30 مرداد 1394

پایان شش ماهگی بهارم

سلام دختر عزیزم بهارم. دیروز 29مرداد94 شش ماهگی تو تموم شد و دارد مرحله جدیدی از زندگی شدی. بزرگتر شدی خانمم. کوچولوی عزیزم. دختر عزیزتر از جونم. این روزها ماشالله خیلی شیطون شدی و همش قلت میزنی و بازی میکنی و چیزای جدید رو میخوای کشف کنی. وقتی یه چیز جدید بهت نشون میدم انقدر ذوق میکتی و خوشحال میشی که حد نداره. این روزها تا میبینی ما سر سفره داریم غذا میخوریم میای سفره رو میکشی و میخوری. همش به ما نگاه میکنی و ماهم خیلی ناراحت میشیم ک تو نمیتونی با ما غذا بخوری و میترسیم دلت آب بیفته چون هی میخوای عهذا رو بگیری و دهنت رو باز میکنی میای سمت غذا. یا میوه یا هرچیز دیگه مثل چای..... الان ک شش ماهت تموم شد هفته اول باید بهت فرنی آردبرنج بدم. دیر...
30 مرداد 1394

اولین روز دختر بهار خوشگلم

دختر یعنی عشق یعنی محبت یعنی مهر یعنی تو بهارم. بهار عزیزم چقدر امروز خداروشکر کردم که تو این روز بزرگ منم دختر دارم و تو برام همه کسی.... عزیزم روزهام رو با تو سپری میکنم و بهت میگم که عاشقانه دوستت دارم. تو بهترین دختر دنیایی. شیرین عسل من.                امشب بابایی برات کادوی روز دختر گرفت و کلی هم ذوق کردیم ک ما هم دختر داریم . تو هم خیلی از کادوت خوشت اومد.  اینم عکس کادوی روزدختر بهار زندگیمون..... استخر توپ
25 مرداد 1394

عکس بهار مادره

اینم چند تا عکس از عشقم. البته خیلی ازت عکس میندازم و میخوام از لحظه به لحظه بچگی هات خاطره داشته باشم اما اینجا بعضی هاشو میذارم.      راستی تو کودک مادری... یادت نره کودکم.!!!!!                                       ...
6 مرداد 1394

دختر شیطون مامان

بهار قشنگم... تو انقدر خوب و شیرینی ک من واقعا نمیدونم چطور از خدا تشکر کنم بخاطر اینکه تورو بهم داد. بهارم روزها از پس هم میگذره و من با تو و کنار تو خوشم و دلم بوجود تو دلگرمه و با تو آرامش میگیرم. تو انقدر ناز و قشنگ و دوست داشتنی هستی ک قابل توصیف نیست. هرچقدر هم شیطونی کنی و اذیت کنی به چشمم نمیاد .  و اتفاقا دوست دارم دختر باهوش و شیطون باشه. تازگیا واقعا شیطون شدی. دیگه داری راحت غلت میزنی و همش مواظبتم یه وقت سرت اینور اونور نخوره.  موقع خواب یه کم اذیت میکنی و باید حتما پستونک بذارم دهنت و برات آهنگ لالایی بذارم تا بخوابی بعد شیر میخوری.  خلاصه دختر نازم از وقتی تو اومدی تو زندگیم  تحمل خیلی چیزا بدام راحت تره. و...
6 مرداد 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حس مادرانه می باشد