سینه خیز رفتن کوچولوی من
بهار قشنگم مامانی سلام عشقم..... از وقتی واکسن 6ماهگیت رو زدم. بعد چندروز که حالت بهتر شد شروع کردی یواش یواش سینه خیز رفتن و ما خیلی خوشمون میومد که پیشرفت کردی و برامون جالب بود. بعد دوسه روز دیگه کامل سینه خیز میری طوری که کل خونه رو میگردی. ماشالله خیلی شیطون شدی و یه جا بند نیستی. بیشتر موقع ها خودت بازی میکنی و وسایل خونه رو میبری دهنت میخوری. مثل کنتور. تلفن موبایل منو بابا. به اینا خیلی زیاد علاقه داری و ب اسباب بازی های خودت ترجیح میدی. وقتی سفره رو شبها باز میکنم که با بابایی شام بخوریم تو تا سفره رو میبینی سریع سینه خیز میای و سفره رو میکشی و میذاری دهنت و اگه بلندت کنم و ببرمت اونطرف گریه میکنی ... ب دمپایی های منم خیلی علاقه داری و خودتو به آشپزخونه میرسونی تا دمپایی منو بخوری!!!! و یه چیز دیگه ک خیلی سمتش میری میز عکس هست و میری رومیزی رو میکشی و میذاری دهنت... جان دختر عزیزم... چقدر دوست دارم همه شیطنت هات و اذیت هات رو هم دوست دارم. شیرین عسل مامانی... تو بهترینی دخترم. از خدا ممنونم که هدیه باارزش و بینظیری مثل تو بهمون داده. ایشالله همه لذت بچه سالم و صالح رو بچشن......... دختر قشنگم غذای کمکی ت رو هم از 6ماهگی شروع کردم ولی تو خیلی توخوردنش اذیت میکنی و نمیخوری و من خیلی نگرانم یه وقت لاغر نشی. خیلی برای غذا پختن و غذا دادن بهت وقت میزارم. ولی توی شیطون یه قاشق ک میذارم دهنت دیگه برای دفعه های بعد دهنت رو باز نمیکنی و من درطول روز چندین بار حریره بادام و انواع و اقسام سوپ و پوره درست میکنم. امیدوارم به زودی بهتر غذا بخوری. تازگیا کمی لاغر شدی. این روزها وقتی میام بغلت میکنم خیلی خوشحال میشی و بلند میخندی دختر قشنگم دوست دارم خیلی زیاد... بوووووووووس