بهاربهار، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

حس مادرانه

حس قشنگ مادری

ازشیر گرفتن بهارم😳😢😢😢😢😢

دخترعزیزم بااینکه خیلی ناراحت بودم ازین کار اما مجبور بودم که از شیر بگیرمت. کلا چند وقته خیلی غصه میخورم که چطور تورو از شیر بگیرم‌که اذیت نشی آخه خیلی وابسته ای... نزدیک ۱ماهه که سعی میکنم فقط موقع خواب بهت شیر بدم تا یه کم وابستگیت کمتر شه البته هم قبل خواب میخوردی هم وسطای خواب چندبار میخوردی هم وقتی بیدار میشدی... هم ظهر هم شب خلاصه منتظربودم ماه صفر تموم بشه بعد از شیر بگیرمت. چون ماه صفر سنگینه دوست داشتم تموم بشه بعد. اولین روز ماه ربیع الاول شهادت بود. دومین روز تصمیم گرفتم دیگه ازشیر بگیرمت. دیگه بعد از صبح که بیدار شدیو شیر خوردی بهت دیگه شیر ندادم. گفتم اَخ شده. تو هم که دیدی بدت اومد دیگه نخوردی. راجع به خوابت خیلی نگران بو...
15 آذر 1395

21ماهگی عزیزدلم

دخترک قشنگم خداروشکر ۲۱ماهگیشم تموم شد. این آخرا یه کم مریض بودی البته‌خداروشکر شدید نبود. قربونت بشم کاملا صحبت میکنی. جمله کامل میگی. رنگهای قرمز و آبی و زرد و نارنجی و سبز و بنفش هم‌ قشنگ بلدی. همش هم سوال میپرسی. آخر بیشتر جمله هاتم مامانی میگی. مثلا میگی این چیه مامانی... ماشاالله انقدر هم شیرین میگی مامانی که نگووو. قربونت بشم عزیزکم. هنوزم شیر مادر میخوری و ترک نکردی خیلی وابسته ای من خیلی نگرانم چطور میخوام از شیر بگیرمت. تازگیا غذا هم کمتر میخوری و همش میگی شیر بده. موقعی که میخوام غذا بهت بدم اول میدم خودت بخوری بعد که دیگه نخوردی برات داستان گربه‌و هاپو و نی نی تعریف میکنم و تو هم خوشت میاد و میخوری یا بهت فیلمهای خ...
5 آذر 1395

بدون عنوان

دختر قشنگ من ماشالله مستقل شده. خیلی وقته. مثلاً از پله ها می‌خوای بری بالا میگی دُودَم(خودم) . لباس پوشیدنی میگی دُدَم قربونت برم عزیزمـ عشقم خیلی هم مهربونه عزیزدلم. هرچی میخوره یه تیکه کوچولو میکنه میده به من میگه توهم بخور... عزیزم... مثلا شیر که باهم میخوریم تو که میبینی لیوان من خالی شده لیوانمو میگیری و یه کم میریزی توش از لیوان خودت, بعد میگی بخور... از شیرین زبونیات هرچی بگم کم گفتم ماشالله. حرف زدنت عالی شده و دل منو میبری... قربونت بشم عشقم خیلی دوست دارم. همه امید و دلخوشیم به توئه. امیدوارم همیشه خوشبخت و شاد باشی دخترک قشنگم 🌷🌷🌷🌷🌷🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌹🌹🌹🌹🌻🌻🌻🌻🌻🌸🌸🌸🌸🌸🌴🌴🌴🌴💮💮💮   ...
14 آبان 1395

۲۰ماهگی بهار من

بهار کوچولوی من از وقتی ۲۰ماهت کامل تموم شد دیگه خیلی خوب و کامل ماشالله صحبت میکنی چند روزز جمله های دوکلمه ای میگفتی مثلا بیا بریم.. دست نزن... بده من... دستشویی کردم!!😱... و ازین جور جمله ها که هرچیز رو میگم تکرار میکنی و خودتم یاد گرفتی بعد چندروز دیگه بیشتر از دوکلمه میگی مثلا دیشب ب طور منقطع گفتی انار. دون. کن. بابا. بخوره. درو باز کردم. دستم سرد شده غذا بخورم. و.... خلاصه شیرین زبونیات به اوجش رسیده و من نهایت لذت رو میبرم ازت. از صبح تا شب باهات بازی میکنم باهم نقاشی میکشیم. تو خط خطی میکنی و ب من میگی مثلا بَبَئی بکش. جوجو بکش. بابا بکش بابابزرگ بکش. مامانی بکش. زینب بکش و..... دیروز صبح تو آشپزخونه بودم دیدم صدات درنمیاد تو اتاقتی...
8 آبان 1395

بابابزرگ...☺☺☺

دخترکم تازگیا خیلی بابابزرگتو دوست داری همش حرف اونو میزنی تلفنی همش باهاش حرف میزنی(یعنی بابابزرگ حرف میزنن و سما گوش میدی) وقتی بابابزرگ میاد خونمون فقط میری بغل بابابزرگت و باهاش میری پارک... از بابابزرگت بگم که چقدر عاشقته و خیلی دوست داره. این سری رفتیم ۲روز و نصفی موندیم خونشون تو همش با بابابزرگ بازی میکردی و همش بابابزرگ میبردتت بیرون و برات خوراکی و بستنی میخرید. وقتی مارو آورد خونه و میخواست برگرده تو با بغض میگفتی نرووو نرووووووو بابابزرگ بیچاره هم خیلی ناراحت بود ازینکه ازت جدا شده و مامانی میگفت بابابزرگ تو ماشین داشت گریه میکرد میگفت دلم برای بهارم تنگ میشه!!!!😢😢😢😢 خلاصه همش تو خونه هم اسم بابابزرگ رو میگی و خیلی دوسش داری.. می...
2 مهر 1395

19ماهگی دختر عزیزمـ

دلیل ضربان قلبم، ۱۹ماه کامل شدی پر از شیطنت و قشنگی و شیرینی... روز ب روز بزرگتر میشی و من آرزو میکردم ای کاش یه ماشین زمان داشتم و میتونستم زمان رو متوقف کنم و از کودکیهات بیشتر و بیشتر لذت ببرم... تویی که همه دل خوشی ما شدی... تویی ک ماشالله کامل حرف میزنه همه کلمات رو ب زبان شیرین خودت میگی. منو مامانی. مامان جووون.. مامان.. اناز. صدا میکنه و غرق لذت میشم وقتی کنارمی. یک کمی از وابستگی زیادت ب من کم شده و یکم راحت تر شدم تو مهمونیا.. مهمترین چیزی که تو این دنیا خیلی دوست داری شیرمادره!!! خیلی دوست داری. و میای بهش سلام میدی و میخوری!!!!😉😉😉 عروسک من خیلی دوست دارم برات آرزوی بهترینها رو دارم. امیدوارم تو هم همیشه دوستم داشته باشی... و همین...
29 شهريور 1395

نمـــاز

عشق مامان ، هروقت من میخوام نماز بخونم میای مهر و چادرمو میاری برام بعد که من نماز میخونم همش مهر رو برمیداری و بعضی وقتها میبری قایم میکنی!! از قصد تا میبینی میخوام بشینم تا سجده برم مهر رو زود برمیداری یا میشینی روش!!! یا پشت سرت قایم میکنی یا میبری تو اتاق قایم میکنی و وقتی میبینی من منتظر نشستم که تو مهر رو بیاری، میری میاری میدی بهم. بیشتر موقع ها هم تا میبینی من میخوام بیام سجده سریع دراز میکشی زیر پای من تا من نتونم سجده برم!!!!!!!!!!بیشتر موقع ها هم میری یه روسری برمیداری میای دراز میکشی رو مهر و بعد میگی... اکبر... (یعنی همون الله اکبر)!! آخی  دختر شیرینم... قربونت بشم.... خداروشکر که تورو دارم کوچولوی قشنگم😘😘😘👧👧👧👧👧👧👧👧💕💕💕💕💕💕💕...
16 شهريور 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حس مادرانه می باشد